امیدِ تحملِ صبر

کلمه هایی وجود دارند که در ظاهر کاملا مستقل عمل می کنند اما در باطن برای شکل گیری یک مفهوم باید پیوسته به کار گرفته شوند.
همه ی ما در زندگی کتاب هایی درباره ی امیدواری در زندگی خوانده ایم اما شاید الان تنها جمله ای که به ذهنمان می رسد این باشد: تا شقایق هست زندگی باید کرد.
هر کدام از کلمات تحمل، صبر و امید کنار هم و به صورت زنجیره وار معنا پیدا می کنند به این صورت که معنای تحمل می شود صبر و معنای صبر هم می شود امید.
وقتی دردی در زندگی احساس می شود مسلما در همان لحظه نمی توان نسخه ی امید را برای بیمارش پیچید، چون جسم و روح انسان دل شکسته پذیرای کلمه ای به نام امید نیست. اما تحمل چرا؛ تحمل یعنی صبر کن تا مرحمی پیدا شود برای زخم هایت. انسان در این مرحله به صبوری دعوت می شود تا به جای مرحم نمک بر روی زخم هایش نپاشد.
در مرحله ی اول پذیرش مشکل، اگر قرار باشد امید جایگاهی پیدا کند در وجود انسان او باید بتواند تاب بیاورد، بنشیند و خلوت کند با خودش تا ذهن آشفته اش کمی نظم بگیرد.
پایه کار تا اینجا صبر است و تحمل. کمی که می گذرد این دو کلمه اثرشان را می گذارند و انسان امیدوار می شود به علاج این واقعه.
صداهایی می شنود که به او می گویند: هنوز صدای شر شر آب ها می آید، هنوز صدای پاهای کرم خاکی از زیر خاک می آید، هنوز آسمان می بارد، هنوز من و تو نفس می کشیم پس هنوز زندگی جریان دارد.
اینجاست که چراغ امید روشن می شود و شعله های آتش امیدواری گرم می کند وجود سرد او را.
تازه او می رسد به اولین پله ی زندگی که قرار است همه چیز شروع شود؛ به امیدِ تحملِ صبر.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *